جدول جو
جدول جو

معنی صفا کردن - جستجوی لغت در جدول جو

صفا کردن
شادی و خوشی کردن، صلح کردن، آشتی کردن، سازش کردن، برای مثال بیار باده و آماده ساز مجلس عیش / که شیخ صومعه با نفس خود صفا کرده ست (عرفی - ۲۱۹)
تصویری از صفا کردن
تصویر صفا کردن
فرهنگ فارسی عمید
صفا کردن(خَ دَ زَ دَ)
آشتی کردن. صلح کردن با:
آنکه بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت
بازش آرید خدا را که صفائی بکنیم.
حافظ.
بیار باده و آماده ساز مجلس عیش
که شیخ صومعه با نفس خود صفا کرده ست.
عرفی (از آنندراج).
کاش آن شوخ جفاپیشه وفائی بکند
با من بیدل و آرام صفائی بکند.
امیر لاهیجی (از آنندراج).
باز در خاطر من گذشت که اندک خصومتی بود و زود صفا کردیم. (انیس الطالبین نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف ص 116) ، در تداول صوفیان گناباد نوعی مصافحه است که پنجه های یکدیگر را بهم داخل می کنند و هر یک دست دیگری را می بوسد، درتداول عامه: مردن. فلان کس صفا کرد، مرد
لغت نامه دهخدا
صفا کردن
آشتی و صلح کردن
تصویری از صفا کردن
تصویر صفا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
صفا کردن((صَ کَ دَ))
آشتی کردن، عیش و عشرت کردن
تصویری از صفا کردن
تصویر صفا کردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
مایعی را از صافی یا پارچه گذراندن تا جرم آن گرفته شود، برای مثال پیر مغان ز توبۀ ما گر ملول شد / گو باده صاف کن که به عذر ایستاده ایم (حافظ - ۷۲۸)، هموار کردن زمین، برطرف ساختن چین و چروک پارچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صفرا کردن
تصویر صفرا کردن
کنایه از تندخویی کردن، خشم گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جفا کردن
تصویر جفا کردن
آزاراندن دل خستن آزردن آزاردن ظلم کردن ستم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پخ کردن هموار کردن، پالودن پالایش، نرم کردن مایعی را از جداری که دارای منافذ کوچک است - و صافی نام نام دارد - عبور دادن تا مواد جامد از آن جدا شود تصفیه صافی کردن، هموار کردن رفع چین و چروک کردن: پارچه را با اتو کشیدن صاف کردن، تراشیدن صورت. یا صاف کردن سینه. به وسیله سرفه کردن سینه را راحت کردن تا آواز نیکو برآید یا تنفس آسان شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفرا کردن
تصویر صفرا کردن
خشم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفت کردن
تصویر صفت کردن
ستودن کسی یا چیزی را به نیکی یا زشتی یا بزرگی
فرهنگ لغت هوشیار
خواندن خوانش بانگ کردن آواز دادن آوازی از شیئی بیرون آمدن، کسی را به نام خواندن و احضار کردن: حسن را صدا کرد و گفت
فرهنگ لغت هوشیار
پشت کردن بچیزی اعراض کردن از چیزی: بجاه و حشمت دنیا چرا قفا نکند کسی که همچو نظیری مسلمی دارد ک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وفا کردن
تصویر وفا کردن
توختن، بجا آوردن وعده و عهد و اجرای شرایط دوستی و محبت: (وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریق ما کافری است رنجیدن) (حافظ)، کفایت کردن بسنده بودن: (و نیز تواند بود که یک نفس به انشا بیتی تمام وفا نکند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفرا کردن
تصویر صفرا کردن
((~. کَ دَ))
کنایه از استفراغ کردن، تندخویی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صفت کردن
تصویر صفت کردن
((~. کَ دَ))
توصیف کردن، ستودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
Smooth, Airbrush, Straighten
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
retoucher, lisser, redresser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
menyentuh ulang, menghaluskan, meluruskan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
แปรงอากาศ , ทำให้เรียบ , ทำให้ตรง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
kuburudisha, kupiga laini, kunyoosha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
airbrush yapmak, düzleştirmek, düzeltmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
エアブラシする , なめらかにする , 真っ直ぐにする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
修图 , 平滑 , 弄直
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
לתקן , להחלקה , ליישר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
에어브러시로 수정하다 , 매끄럽게 하다 , 곧게 하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
airbrushen, glätten, begradigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
एयरब्रश करना , चिकना करना , सीधा करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
retoucheren, gladstrijken, rechtzetten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
retocar, alisar, enderezar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
ritoccare, levigare, raddrizzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
retocar, alisar, endireitar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
retuszować, wygładzać, prostować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
ретушувати , згладжувати , вирівнювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
ретушировать , сглаживать , выпрямлять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
এয়ারব্রাশ করা , মসৃণ করা , সোজা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی